امام خمینی (ره) و انتقاد در مطبوعات (3)
انتقاد سالم، نه انتقام
راجع به انتقاد، البته روزنامهها باید مسائلی که پیش میآید را نظر کنند، یک وقت انتقاد است؛ یعنی انتقاد سالم است، این مفید است. یک وقت انتقام است، نه انتقاد، این نباید باشد، این با موازین جور در نمیآید. انسان چون با یکی خوب نیست، در مطبوعات او را بکوبد، کار درستی نیست. اما اگر کسی خلاف کرده است، باید او را نصیحت کرد، پردهدری نباشد، ولی انتقاد خوب است. باید در این امور خیلی ملاحظه بفرمایید تا مطبوعات مرکزی باشد برای استفاده عموم، و اینکه مردم بفهمند باید چه بکنند و باید چه بشود. (1)قلمها و گفتارها مثل عقرب گزنده نباشند
شما باید توجه داشته باشید که هر قشری از این کشور تضعیف بشود، هر شخصی که در این کشور مسئول کاری است تضعیف بشود، هر ارگانی که در این کشور مشغول خدمت هست تضعیف بشود. این تضعیف، تضعیف همه هست، و این انتحار است! بدون اینکه گوینده و نویسنده توجه داشته باشد، این روزنامههایی که هر کدام به جان هم افتادهاند و یک راهی را دارند باز میکنند برای انتقاد از کشور، برای انتقاد از جمهوری اسلامی، برای انتقاد از گروه یا اشخاص، اینها شیاطینی هستند و قلمها در دست شیاطین است، خودشان توجه ندارند. روزنامهها و مطبوعات باید در خدمت این ملت و در خدمت اسلام باشند. باید همه با هم با برادری رفتار کنند. اگر انتقاد دارند، انتقاد برادرانه داشته باشند؛ مصلحت گویی باشد. اگر روزنامهها، تبلیغات، همه اینها در این معنا با هم متحد بشوند که قلمهایشان و گفتارشان گزنده نباشد، مثل عقرب نباشد؛ شما بدانید که زبان انسان اگر گزنده شد و از عقرب گزندهتر شد، در آن عالم به صورت یک عقرب گزنده بیرون میآید. و آنهایی که دیگران را تضعیف میکنند و غیبت دیگران را میکنند زبانهایشان در روز قیامت به قدری بلند میشود که مردم از روی آن زبانها میگذارند.امروز هم مطلب این است که مثل مار و عقرب هم را میگزند. و خودشان نمیفهمند، یا میفهمند و میخواهند بگزند. خدا نکند که بفهمند! خدا نکند که دانسته اینها تضعیف کنند این کشور را. خدا نکند که روزی پیش بیاید که من احساس وظیفه بکنم. من به آنها نصیحت میکنم که آرام باشید! به آنها نصیحت میکنم که یکدیگر را نگزید. پنجه به روی هم نزنید. همه با هم این کشور را به پیش ببرید. اختلاف سلیقهها را در یک محیط خوب، برادرانه حل کنید. نگذارید که احساس وظیفه بشود. اگر احساس وظیفه بشود، من به هر کس هر چه دادم پس میگیرم. (2)
قلمهای ضد روحانیت
از زحماتی که از 15 خرداد تا کنون بر شما وارد شده است و بزرگان شما را بردهاند در حبسها و زجرها، و انجام دادند کارهایی را که با دزدان آن طور انجام نمیدهند، اینها را ذکری از آنها ندیدم بکنند! قلمها راجع به این مسأله شکسته است! اما اگر در یک دادگاهی یک کاری بشود که مثلاً در نظر آنها انحراف باشد، یا خدای نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، عمّال آنها دوره بیفتند و این طرف و آن طرف و تبلیغ کنند که دیکتاتوری آخوندی در کار است! دیکتاتور روحانی در کار است. این کلمه، کلمهای است که دشمنهای اسلام درست کردهاند و میخواهند که روحانیون را کنار بگذارند و روحانی برود گوشه مسجد و مسائل اسلامی را، نه آنکه مربوط به جامعه است، نه آنکه مربوط به مشکلات جامعه و اسلام است، بلکه مسائل عبادی را فقط انجام بدهند؛ لکن دیگران در صحنه باشند و آن کنند به ما که محمد رضا کرد. (3)نباید خودمان به جان جمهوری اسلامی بیفتیم
نباید ما خودمان به جان جمهوری اسلامی بیفتیم برای اینکه فرض کنید که یک اعوجاجی در فلان جا واقع شده است. یا یک شخصی را که خیلی هم آدم خوبی بوده، حالا کار از او نمیآمده، کنارش گذاشتهاند. حالا ما قلم دست بگیریم و کتاب بنویسیم یا مجله بنویسیم و چی بنویسیم. و همه مفاسدی که در یک گوشه یا دو گوشه مملکت واقع شده است این را به رخ جمهوری اسلامی بکشیم که جمهوری اسلامی این جوری است. اگر یک نفر فرض کنید وکیل در میان سیصد، دویست و پنجاه نفر وکیل یک کار خلافی کرد، ما باید بگوییم که این و کلا همه خراباند؟ و مجلس شورای اسلامی مجلس خراب است؟ یا بگوییم فلان وکیل خراب است؟ اگر در این دادگاههایی که سرتاسر ایران دارند فرض کنید پنج نفر، ده نفر خطا کردند، اما باید بگوییم آن خطاست یا باید بگوییم دادگاهها خطاست؟ اینها اشتباهاتی است که میکنند، یا غرضورزیهایی است که میکنند، بعضی اشخاص اشتباه کردند، بعضی اشخاص هم غرض دارند که میگویند. (4)به جای اشکالتراشی، به مردم امید و اطمینان بدهند
امید در خودتان ایجاد کنید. نویسندههای ما، گویندگان ما همهشان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند. مأیوس نکنند ملت را. بگویند توانا هستیم. نگویند ناتوان هستیم.بگویند خودمان میتوانیم و واقع همین طور است، میتوانیم. اراده باید بکنیم.
نویسندههای ما بهترین خدمتشان امروز این است که این ملتی که ایستاده در مقابل شرق و غرب و نمیخواهد تحت نظام شرق یا نظام غرب باشد، امید به آنها بدهند که میتوانید تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشید. اگر این نویسندهها، این گویندهها به جای اینکه به هم اشکالتراشی بکنند، به جای اینکه به جان هم بریزند، با هم امید در ملت ایجاد کنند.
اطمینان در ملت ایجاد کنند. استقلال روحی در ملت ایجاد کنند. اگر این خدمت را این رسانههای گروهی، این مطبوعات، این نویسندگان، این گویندگان، این اطمینان را در ملت ایجاد کنند ما تا آخر پیروز هستیم. و حیف است که یک ملتی که ایستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چیزش را فدای اسلام و استقلال کشورش کرده ماها که گوینده هستیم، نویسنده هستیم، آنهایی که در مطبوعات چیز مینویسند، در رادیو و تلویزیون صحبت میکنند، حیف است که اینها توجه به این معنا نداشته باشند که باید این ملت را امیدوار کرد، و باید مطمئن کرد ملت را.
اطمینان داشته باشید که اگر بخواهید میشود. و اگر بیدار بشوید میخواهید. شما بیدار بشوید و بفهمید این معنا را که نژاد ژِرمَن از نژاد آریا بالاتر نیست. و غربیها از ما بالاتر نیستند، زودتر کار راه انداختند. مشغول بشوید و کار را انجام بدهید. ژاپن همین معنا را مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتی که الآن صنعت او مقابله میکند با امریکا. هندوستان بیدار شد با اینکه از همین نژادهایی بود که غیر عربی بودند و غیر آلمانی و غیر ژرمنی بودند که آنها میگفتند اینها ابَر هستند و اینها نمیتوانند، وقتی ملتشان خواست شد، شما هم بخواهید میشود. خواستید که سلطنت جائر پهلوی نباشد و شد و از بین رفت. خواستید که قدرتهای دیگر بر شما و بر ذخایر شما سلطه نداشته باشند، همین طور شد و الآن سلطه ندارند. (5)
قلمهای انحرافی، بیشتر از قلمهای ارشادی
امروز در مقابل قلمهای ارشادی، چند مقابل قلمهای انحرافی هست؛ و در مقابل سخنهای ارشادی، سخنهای انحرافی هست.خوب، باید انسان متوجه باشد که این منحرفین برای چی میگویند، چه خواهند گفت، انگیزهشان در این انحرافات چیست، این کسی که اهل همین مملکت است و اهل همین خاک است و اهل همین ملت است چه میگوید که میخواهد انحراف ایجاد کند، واقعاً صحیح است که اینها دلسوز هستند برای ملت، برای دلسوزی میخواهند رفع کنند آن مسائل فاسد را، یا نه، آلت دست قرار دادهاند؛ برای اینکه فاسد کنند. ممکن است در بین اینها اشخاصی باشند که واقعاً بخواهند مفاسد را بگویند و اصلاح بکنند. لکن در گفتن مفاسد، از لحن آن کسی که میگوید، انسان میفهمد چه [مقصودی دارد.] آن کسی که میگوید که من میخواهم مردم را ارشاد کنم، از قلمش انسان میفهمد که مسأله، مسئله ارشاد است یا مسأله، مسئله چیزهای دیگر است.
آن کسی که صحبت میکند، انسان از صحبتش میفهمد، طرز صحبت معلوم است که از یک نفس خبیث بیرون آمده برای افساد یا از یک نفس آرام بیرون آمده است برای اصلاح. و ما در بعضی از این قلمها و در بعضی از این زبانها، آن دومی؛ آن معنای اصلاحی را کم میبینیم؛ یعنی، اینها که متکفل روزنامهها هستند، متکفل نطقها در اطراف هستند، اینها را آدم میبیند که آن طوری که سلامت باید باشد در قلم و سلامت باید باشد در بیان و ارشاد باید باشد در قلم و زبان هست، اما آن طوری که انسان میخواهد؛ نیست، کم است. و از آن طرف، نشریات زیادی هست که میبینید که فاسد است و میخواهند به فساد بکشند. (6)
جلوگیری از سوء استفاده رادیوهای بیگانه از مطالب مطبوعات
باید توجه به این بکنید که الآنی که شما میخواهید کشور اسلامی باشد، وقتی کشور میخواهید اسلامی باشد، باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد، روزنامههایش باید اسلامی باشد، [مخصوصاً] وقتی این طور است که، از همه اطراف در صدد هستند که یک چیزی پیدا بکنند و اضافهاش کنند، در روزنامه یک چیزی را میبینند، آن وقت میبینید در رادیو لندن و در رادیو امریکا و در رادیوی کجا، یک کلمه را برداشته و تصحیفش (7) کرده است یا همان را یک جور بزرگی نمایش داده است، [تا] همه دنیا [ببینند] که در ایران- مثلاً- یک چنین قضایاست؛ در ایران یک چنین مفاسدی در کار هست؛ در ایران الآن تمام کارها به هم ریخته است؛ تمام چیزها چطور [است.] اینها برای این است که این اشخاصی که میخواهند یک فسادی بکنند، خوب، از این راهها میکنند؛ یکیش هم راه مطبوعات است. (8)جنگ مطبوعات، زمینهساز مداخله بیگانگان
باید توجه به این معنا بشود که حتی الامکان، آن قدری که لازم است، خصوصاً در این موقع از زمان که ملت ایران و کشور ایران مبتلا به همه گرفتاریهاست و همه باید کوشش بکنند که گرفتاری را زیادش نکنند، دنبال این باشند که کم بشود دعواها، زیاد نشود. کوشش کنید تفاهم بشود، اگر بنا باشد که شما در «میزان» حرفی [بزنید] که خدای نخواسته خلاف میزان عمل بکنند، به یک طایفهای شروع کنید چه کردن، آن طایفه هم اسمش را میزان نمیگذارند، چیز دیگر میگذارند، آنها هم شروع میکنند به این طرف. حالا آن طور نیست که مثل زمان سابق باشد که «اعلیحضرت همایونی» هر چه گفتند همان مُتَّبع است. حالا از آن بالا تا پایین هر که حرف بزند، آن پایین پایینها هم، که به خیال ما و شما پاییناند که نیستند، اعتراض میکنند. اعتراضشان را هم میبینید. الآن وضع این طور است که کسی جلو کسی را نمیتواند بگیرد، و نگرفته است. اگر هر کس شروع کند مطلبی بگوید که به یک طایفهای بر میخورد، این هم دنبال این میآید که به شما جواب بدهد، یک قدری هم اضافهاش میکند. فردا هم شما بگویید یک قدری بالا پایین؛ خوب، این همین طوری میرود تا اینکه همه قلمها بشود چماق و زبانها بشود خنجر!باید همه ما، همه ملت ما، روزنامهها، همه تبلیغات، فکر این معنا باشند که این بار سنگین که الآن آمده است روی ایران سَبُکش کنند. الآن همه اطراف ایران یک بساطی است. یک جا جنگ است، یک جا اشرار خانههای مردم را چه میکنند؛ این اشرار زمینهای مردم را چه میکنند. این مسائل هست، و تبلیغات دامنهدار هم هست که اگر یک کار جزئی انجام بشود، در خارج بزرگش کنند و در همه جای دنیا تبلیغش میکنند.
ما باید حتی الامکان کاری بکنیم که یک وقت خدای نخواسته این طور نباشد که در خارج بگویند این یک کشوری است که نمیتواند خودش درست کند. بزرگانش اینها هستند؛ ریختند به جان هم، و پایینتر آنها هم آنها هستند که ریختند به جان هم! در حالی که مملکتشان در معرض خطر است، جنگ داخلی راهانداختهاند. پس اینها رشد ندارند.
اگر رشد داشتند وقتی که دشمن به آنها حمله میکند، همه باید قلمها و زبانها را غلاف کنند، و برای دشمن به کار بیندازند. قلمها به ضد دشمن؛ قدمها به ضد دشمن؛ همه چیز به ضد دشمن. وقتی دیدند که ما این طور نیستیم، مملکتمان در معرض خطر است، جنگ ما داریم، اشرار از اطراف مشغولاند به اینکه ما را منحرف کنند از جنگ و مشغول به کار دیگری بکند تا جنگ طول بکشد، از این طرف، در تمام کشور ما یک دسته اشخاصی آمدند برای اینکه آشوب بکنند، همّشان این است که ما را به جان هم بیندازند، اگر در یک همچو موقعی که دنیا میداند که وضع ما این طوری است- آنها هم چنین نیست که بیخبر از مسائل ما باشند .... اینها به همه جا اطلاع میدهند، همه حرفهای اینها را آنجا هم میگویند- این طور باشد که منعکس بشود ما یک ملتی هستیم که در عین حالی که مبتلا به دشمنها هستیم، خودمان به جان هم ریختیم و خودمان مشغولیم به اینکه با هم اختلاف داشته باشیم، هِی دامن بزنیم به اختلافات، این همان است که آنها از خدا میخواهند. در دنیا منعکس بشود یک ملتی هستند که قیّم لازم دارند. خودشان نمیتوانند خودشان را اداره کنند. باید یک قیّمی بیاید آنها را اداره کند! این را مشروع کند در خارج. و بعد به واسطه مشروعیت این، وارد بشوند در ایران. یک وقت این است که مشروع نیست. فرض کنید که فلان کشور به ما حمله میکند، دیگران محکومش میکنند، اگر انسان باشند آنها. یک وقت صورت مشروعیّت به او میدهند. وقتی صورت مشروعیت به او دادند، هر کدام از اینها که میخواهند قیّم بشوند وارد میشوند میگویند ما دیدیم که این مملکت دارد از بین میرود، برای انساندوستی و برای خیرخواهی آمدیم اینجا که اینها را اداره بکنیم! (9)
قلمهای مزدور الآن هم در کارند
آن قلمهایی که قلم اجیر است و مزد میگیرد تا جوانهای ما را منحرف کند الان هم در کار هستند، نطقها میکنند و قلمها را به کار میاندازند حتی این مسئله اطراف دریا را که با آن فضاحت انجام میگرفت، در بعضی از مطبوعات نوشتند جلوگیری از این «ارتجاع» است! که تمدن عبارت از این است که زن و دختر و پسر با هم در دریا به هم وَر بروند، اگر این نباشد ارتجاع است! تمدن این است که هر جوانی که در سینما چند روز برود و دیگر زندگیش همان بشود؛ تمام آمال و آرزویش همان بشود. اگر چنانچه از این طور چیزها جلوگیری بشود و آموزنده باشد، این سینما آموزنده باشد، این مطبوعات آموزنده باشد، این مجلات اگر کسی بگوید که باید اینها آموزنده باشد، اینها باید بچههای ما را تربیت کنند، اینها باید بچههای ما را رشد سیاسی بدهند، اینها را وارد میدان عمل سیاسی بکنند و این عکسها و این دعوتهای به شهوت، و این طور چیزهایی که همه جانبه است، اینها را از این راه بازمیدارد، میگویند ارتجاع است، و شما را از ارتجاع میترسانند، و به اصطلاح چماق تکفیر دارند. همین «ارتجاع» اصلاً تکفیر مؤمنین است. اینها به هر قدرتی که توانستند و به هر ترتیبی که میتوانند میخواهند شماها را منحرف کنند از آن مسیری که دارید. (10)نمیخواهیم آنها از ما تعریف کنند
من صریحاً میگویم، ما نمیخواهیم نه غرب و نه شرق از ما تعریف کنند. نمیخواهیم روشنفکران غربزده و قلمداران خود فروخته از ما تعریف بکنند. ما میخواهیم یک مسئلهای را که اسلام میفرماید عمل بکنیم و برای کشورمان خدمت بکنیم. نه یک دستگاهی درست بشود که همهاش خراب و فاسد باشد و بچههای ما را به فحشا بکشند، و افراد را بیتفاوت کنند، که اگر همه چیزشان را ببرند، اینها اصلاً ککشان نگزد و هیچ توجه به این مسائل نداشته باشند. (11)وصیت به نویسندگان، گویندگان، روشنفکران و...
وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان و صاحبعقدگان آن است که به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید و هر چه توان دارید در بدبینی و بدخواهی و بدگویی از مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید، و با این عمل کشور خود را به سوی ابرقدرتها سوق دهید، با خدای خود یک شب خلوت کنید و اگر به خداوند عقیده ندارید با واجدان خود خلوت کنید و انگیزه باطنی خود را که بسیار میشود خود انسانها از آن بیخبرند بررسی کنید، ببینید آیا با کدام معیار و با چه انصاف خون این جوانان قلم قلم شده را در جبههها و در شهرها نادیده میگیرید و با ملتی که میخواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و داخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری میخواهد آن را حفظ کند، به جنگ اعصاب برخاستهاید و به اختلافانگیزی و توطئههای خائنانه دامن میزنید و راه را برای مستکبران و ستمگران باز میکنید. آیا بهتر نیست که با فکر و قلم و بیان خود دولت و مجلس و ملت را راهنمایی برای حفظ میهن خود نمایید؟ آیا سزاوار نیست که به این ملت مظلوم محروم کمک کنید و با یاری خود حکومت اسلامی را استقرار دهید؟ آیا این مجلس و رئیس جمهور و دولت و قوه قضایی را از آنچه در زمان رژیم سابق بود بدتر میدانید؟ آیا از یاد بردهاید ستمهایی که آن رژیم لعنتی بر این ملت مظلوم بیپناه روا میداشت؟ آیا نمیدانید که کشور اسلامی در آن زمان یک پایگاه نظامی برای امریکا بود و با آن عمل یک مستعمره میکردند و از مجلس تا دولت و قوای نظامی در قبضه آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با این ملت و ذخائر آن چه میکردند؟آیا اشاعه فحشا در سراسر کشور و مراکز فساد، از عشرتکدهها و قمارخانهها و میخانهها و مغازههای مشروب فروشی و سینماها و دیگر مراکز که هر یک برای تباه کردن نسل جوان عاملی بزرگ بود، از خاطرتان محو شده؟ آیا رسانههای گروهی و مجلات سراسر فساد انگیز و روزنامههای آن رژیم را به دست فراموشی سپردهاید؟ (12)
پینوشتها:
1- همان، ج 19، ص 362.
2- همان، ج 14، ص 51-52.
3- همان، ص 189.
4- همان، ج 13، ص 479-480.
5- همان، ص 537-538.
6- همان، ج 14، ص 398.
7- تغییر کلمات یک جمله به گونهای که معنا تغییر کند.
8- همان، ص 400.
9- همان، ص 174-175.
10- همان، ج 9، ص 176.
11- همان، ج 12، ص 292.
12- همان، ج 21، ص 441-442.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: آداب انتقاد، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}